moody

سلام خوش آمدید

بعد از مدت ها صدای چکچک گریه های آسمان در گوش هایم پخش شد آن گردو غبار هوا با بلور های آسمانی تر کیب شد و زمین را آن بوی، بویی که شهره عام خاص است فرا گرفت 

اما درد همین جاست که آیا زمین قدر آن جوهر های آسمانی را همانند کاغذ می فهمد ؟

کاغذی که هدیه دست، یعنی جوهر قلم را کامل در بر می گیرد و تا زمانی که نابود شود در آغوشش می ماند. 

اما زمین ، زمین هم مانند انسان هاس. گرچه عاشق آسمان است اما اختلاف آنها، باعث حسودیش شده .

اما زمین یکی نیست همانند انسان که وقتی به یاد میشود یکی را به عام خلاصه می دهیم. زمین هم این است زمینی که یاد میکنیم خلاصه شده  خوب و بد این کره حیات می باشد.

زمین خوب زمینیست که برای قطره ای از باران دلخوش است وشکرگزارش. و از تمام آن شکوفه هایی برای دلبری آسمان می سازد.

اما زمین بد، مانند آدمیست در نعمت غرق شده.

اقیانوس،دریا،مرداب آیا اینها قدر باران لطیف و زلال را می دانند؟

این زمین، علاوه بر آنکه شکرش را به جای نمی آورد، بلکه آن را شور میکنند و یا مرداب آب را گندیده می کند.

آیا این زمین قدرمحبت نا تمام آسمان را میداند ؟

اما آسمان به روزی این کینه زمین را تحمل نمی کند و در آن روز به جای بلور های آسمانی به سوی زمین شهاب میفرستد و خود نیز به علت نابود شدن زمین خوبش به شراره تبدیل می شود عین دیوانه ها 

در آن روز خشم زمین بد  در وجدش محبتش را به زمین خوب نابود می کند و فقط چشم های  سرخ رنگ آسمان انسان و زمین بد را میبیند...

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
moody

پرواز را به یاد بسپار
پرنده مردنی است ....